چرا دروغ من قهرمان المپیک نیستم ، به چند تا زبان خارجی نمیتوانم صحبت کنم ، نقاش یا خطاط یا شاعر یا نویسنده یا پولدار و ثروتمند هم نیستم . من بلد نیستم مثل مجریهای تلویزیون سلیس و زیبا حرف بزنم ، من دکتری ندارم ، تحصیلات حوزوی هم نداشته ام ، یک شبه پولدار نشده ام ، یک شبه رئیس یک سازمان بزرگ نشده ام ، کسی هیچ هدیهای به من نداده تا خانه لوکس یا ماشین گران قیمت داشته باشم ، طی الارض ندارم ، کرامات خاصه ندارم ، مثل هنرپیشههایهالیوود خوش تیپ و هیکل نیستم ، لباسهای گران قیمت و کفشهای میلیونی ندارم ، محافظ و بادیگارد ندارم ، مجنون نیستم ، فرهاد هم نیستم ، رستم نیستم سهراب هم نیستم .... خلاصه کنم
با ما همراه باشیدخواندن متن و کتاب لذت بخش تر است تا نگاه کردن فیلم و سریال . چند وقتی هست دارم وبلاگهایی که به روز شده اند و حتی وبلاگهایی که مدت طولانی هست به روز نشده اند را مطالعه میخوانم . غالبا و اکثرا که چه عرض کنم تقریبا همه شان پر است از ناراحتی ، غم ، حسرت ، افسوس ، گریه ، سردرد ، بدحالی ، غر زدن ، احساس شکست ، عنان زندگی را نداشتن ، مورد ظلم واقع شدن ، خاطرات خاکستری با بوی نم
غم انگیز بود ❤عشق یعنی دوست داشتن او
قرائت نماز قرآن هفتمزمستان ۲۵ سال قبل بود برف شدیدی میبارید و باد آن را به صورتت میزد هوا خیلی سرد بود داشتم بر میگشتم خانه، ساعت حوالی ۱۰ شب ، دیگر طاقت سرما را نداشتم پس شروع کردم به دویدن تا زودتر به خانه برسم بعد از یک ربع رسیدم سر کوچه ، خسته نشده بودم ، خیس عرق نفس نفس میزدم و بعدش سرفه ام شروع شد . جوانی بودم عاشق کتاب ، عادت کرده بودم هر روز عصر نزدیک دو ساعت بدوم . به علت کار و درس و بحث و سایر مشغلهها امکان ورزش منظم را نداشتم در عوض بعد از ظهرها از ساعت ۳ تا ساعت ۸ وقتم را آزاد میکردم و ورزشم شروع میشد . به خانه که رسیدم چایی خوردم ، دوش گرفتم سرفه ام خوب شد . فکری به ذهنم رسید : من اولین بار نبود در زمستان زیر برف و در سرما میدویدم زیاد هم ندویده بودم پس چرا سرفه ام گرفت ؛ نتیحهای که گرفتم توانایی بدنم نسبت به سال قبل کمتر شده . از کودکی سرما را دوست داشتم . بر خلاف اصرار مادرم هیچ وقت نه کلاه استفاده میکردم نه دستکش و نه شال گردن . هر چه بیشتر سردم میشد لذت بیشتری میبردم ... . از پنجره بیرون دیده میشد شب بود ولی سفید و از جای گرم و نرمم سوز و باد و کوران بیرون کاملا احساس میشد . زمستان را دوست داشتم .
گرانولاي قهوه ايه جذابدوستی تعریف میکرد :
سوالات درس سوم علوم ، کارخانه کاغذسازیچرایش را نمیدانم ولی وقتی کودک بودم فکر میکردم در بیست و دو سالگی یک انسان بزرگ سال خواهم بود که باری از مسئولیتها و تجربهها را خواهم داشت لکن الان چهل ساله شده ام و هر روز بیشتر و بیشتر میفهمم که چقدر کودک شده ام . پسرم شبیه من است ساده راستگو خجالتی ولی پرتلاشتر و شجاعتر و باهوشتر است
فردا شوو میشه مانثِ پنجم لئک!راست و دروغش به من مربوط نیست و فقط چیزی را که شنیدم بیان میکنم ذخایر طلای آمریکا به نصف کاهش پیدا کرده به همین دلیل ذخایر نفتی خودش را به بالاترین مقدار ممکن افزایش داده زیرا با علنی شدن این موضع در جهان بین ۳۰ تا ۷۰ درصد ارزش دلار از بین خواهد رفت و کشورهایی که اوراق قرضه دولتی آمریکا را دارند با رکود شدید مواجه خوهند شد .
بازم گلی به گوشه جمال دایی علی...پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
حرکت پیامبر (ص) از غار ثور به سوى مدینه ۱ ربیع الاولمغرورم و عاقل صفت و علم فراوان
بس تجربه کردیم در این دیر مکافات با دردکشان هر که درافتاد برافتادتعداد صفحات : 0